کد مطلب:216482 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:266

یوسف آل محمد


یوسف آل نبی در چاه شد

قعر زندان جلوه گاه ماه شد



آنچنان زندان او تاریك بود

كز سیاهی روزها شب می نمود



روز و شب در سجده و تكبیر بود

پای او در حلقه ی زنجیر بود



بارها می گفت ای پروردگار

ای انیس بی كسان در شام تار



گر چه جسمم آب می گردد چو موم

بوده این خلوتگه عشق آرزوم



تا كنم آن را عبادتگاه خویش

در خفا سوزم به اشك و آه خویش



گر چه زندان چون شب دیجور بود

در حقیقت لمعه ای از نور بود



بود زندان همچو یك ابر سیاه

در میان بگرفته آن تابنده ماه



تا كه موسی شد در آن زندان مقیم

گشت زندان طور موسای كلیم



حبیب الله چایچیان



[ صفحه 260]